شعر استاد شهریار
 
باران
 
 
پنج شنبه 8 دی 1390برچسب:, :: 18:50 ::  نويسنده : شیما

شمعی فروخت چهره که پروانه ی تو بود

عقلی درید پرده که دیوانه ی تو بود

خم فلک که چون مه و مهرش پیاله هاست

خود جرعه نوش گردش پیمانه ی تو بود

پیر خرد که منع جوانان کند ز می

تا بود خود سبو کش میخانه ی تو بود

خوان نعیم و خرمن انبوه نه سپهر

ته سفره خوار ریزش انبانه ی تو بود

تا چشم جان ز غیر تو بستیم پای دل

هر جا گذشت جلوه ی جانانه ی تو بود

دوشم که راه خواب زد افسون چشم تو

مرغان باغ را به لب افسانه ی تو بود

هدهد گرفت رشته ی صحبت به دلکشی

بازش سخن ز زلف تو و شانه ی تو بود

برخاست مرغ همتم از تنگنای خاک

کورا هوای دام تو و دانه ی تو بود

بیگانه شد به غیر تو هر آشنای راز

هر چند آشنا همه بیگانه تو بود

همسایه گفت کز سر شب دوش شهریار

تا بانگ صبح ناله ی مستاه ی تو بود



نظرات شما عزیزان:

ehsan
ساعت19:32---8 دی 1390
سلام وبلاگ خوبی داری به ما هم یه سری بزن خوش حال می شم.

محمد
ساعت23:15---22 شهريور 1390
سلام اول بگم برای تبادل لینک و تبلیغات و کسب درامدی که از راه حروم است نیودم
تا اومد راستش خیلی دلم گرفت بابا ما بچه مسلمونیم این عکس ها در شان ما ها نیست
ما گوهر گرانبها داریم که غرب می خواد از ما بگیره
وقتی دشمان از ما خوشحال باشه یعنی کارمون زاره الان دشمنان از ما خوشحالم
نمی دونم چه قدر تونستم قانعتون کنم من به عنوان برادر وظیفه داشتم اگر هم قانع نشدی حاضرم گفتگو کنم


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان سکوت و آدرس baran72.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان